دانشمنگِ

خستـــــــــــه

دانشمنگِ

خستـــــــــــه

برای بعضی ها قلم مثل قلم موست . رنگ باشد و یک جای سفید تابلویی می سُرایند رنگین کمان . انقدر شیرین غزل می گویند که انگار در دهانت مزه می دهد . نمی خواهی قورتش بدهی می خواهی با لب و دهانت بازی کند
 
مامان! تمام زندگی ام درد می کند
دارد چه کار با خودش این مرد می کند؟!


دارد مرا شبیه همان بچّه ی لجوج
که تا همیشه گریه نمی کرد می کند

این باد از کدام جهنّم رسیده است
که برگ، برگ، برگ مرا زرد می کند

هی می رسد به نقطه ی پایان،به خودکشی
یک لحظه مکث، بعد عقبگرد می کند

ابری ست غوطه ور وسط خواب های مرد
که آتش نگاه مرا سرد می کند

بی فایده ست سعی کنم مثلتان شوم
دنیای خوب! باز مرا طرد می کند

هی فکر می کنم و به جایی نمی رسم
هی فکر می کنم و سرم درد می کند
                                        "سید مهدی موسوی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد