حالا من دیروز داشتم یه نصفه هندونه میخوردم بهم میگه : سگ خورش نکن اسراف
کنی … قاشق بردار تهشو قشنگ بتراش وگرنه دیگه از هندونه خبری نیست …
یعنی بخوام به صورت ریاضی حساب کنم : من <<< گوسفند
ﻗﺪﺵ اﻧﺪاﺯﻩ ﺧﻮﺩﺗﻪ ، ﻫﻴﻜﻠﺸﻢ ﺷﺒﻴﻪ ﺧﻮﺩﺗﻪ … ﻭﻟﻲ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ !!!!!
ﺧﺐ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﺎﺑﻮﺩ کردی ﺑﭽﻪ رو …
میگم چرا اومدى اینجا حرف میزنى ؟
برگشته میگه اگه اتاقاى دیگه برم بقیه آدما بیدار میشن !!!
یعنی با این حرفش خلقته منو برد زیر سوال !
براش اس ام اس دادم :
رفیق من سنگ صبور غمهام / به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم / چه دنیایه رو به زوالی دارم
مامانم تو جوابم نوشته بود :
تنهای بی سنگ صبور / خونه ی سرد و سوت کور
توی شبات ستاره نیست / موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد ، سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش ، طاقت بیار و مرد باش
یه چندتا شکلک خنده شیطانی و زبون درآوردنم برام فرستاده بود !
خب مادر خانوووم الان چه وقته حاضر جوابیه ؟ پاشو بیا به خونه زندگیت برس دیگه !!!
مامانم زد تو سرم گفت از بسکه میری تو اون اینترنت بی صاحاب ؛ برو توالت فرشامو کثیف کردی …
بابام کلا محلم نذاشت …
ابجی کوچیکم هم داشت از خوشحالی بالا پایین میپرید و میگفت آخ جون اگه ... بمیره اتاقش مال من میشه !
خدا این حس رو نصیب دمپایی ابری توی دستشویی نکنه …