دانشمنگِ

خستـــــــــــه

دانشمنگِ

خستـــــــــــه

28

جلو تلویزیون نشسته بودم داشتم تلویزیون میدیدم گوشیمم دستم بود داشتم با صدای بلند “انگری بردز” بازی میکردم یهو مامانم برگشت بی مقدمه گفت :
نگاه کن تو رو خدا ۳۰ سال بچه بزرگ کردیم که یا تو اتاقش بشینه مانیتورو نگاه کنه لبخند بزنه واسه خودش یا گوشیشو دستش بگیره با گوشیش کفتر بازی کنه !!!

27

دختر عمم ۸ سالشه اومدن خونمون در رابطه با تهیه کننده مستندهای نشنال ژئوگرافیک صحبت میکرد …
من تا ۱۵ سالگی جلو پنکه صدای اورنگوتان در میاوردم و اطرافیانم تشویقم میکردن !

26

ظهر به بابام میگم اگه یه روز توی یه اتفاقی یه نفر بزنه منو بکشه رضایت میدی یا تقاضای قصاص میکنی ؟

یه خورده فک کرد گفت : تو ماه حرام یا معمولی ؟
یعنی فک کنم نهایت آرزوش رو بهش گفتم …

25

دختر خالم (۸ سالشه) اومده میگه شماره ی منو بزن تو گوشیت داشته باشی …
منم خندیدم گفتم ما ایرانسل قبول نمیکنیم !
اومد جلو لپمو گرفت کشید گفت مام همراه اولمونو به هر کسی نمیدیم …

24

داریم کم کم نزدیک میشیم به روزی که یه پسر از خودش عکس بزاره زیرش بنویسه اینم من بدون آرایش !!!

23

روباهی به زاغی گفت : چه دمی ، چه سری ، عجب پایی !

زاغ عصبانی شد و گفت : بی‌تربیت ! خجالت بکش . اون موقع من کلاس اول بودم. حالا شوهر دارم

22

عشق به همسر
مرد چند ماه بود که در بیمارستان بسترى بود ، بیشتر وقت ها در کما بود و گاهى چشمانش را باز مىکرد و کمى هوشیار مىشد اما در تمام این مدت همسرش هر روز در کنار بسترش بود.
یک روز که او دوباره هوشیاریش را به دست آورد از زن خواست که نزدیکتر بیاید. زن صندلیش را به تخت چسباند و گوشش را نزدیک دهان شوهرش برد تا صداى او را بشنود.
مرد که صدایش بسیار ضعیف بود در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود به آهستگى گفت : تو در تمام لحظات بد زندگى در کنارم بوده‌اى ؛ وقتى که از کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودى ، وقتى که کسب و کارم را از دست دادم تو در کنارم بودى ، وقتى خانه مان را از دست دادیم باز هم تو پیشم بودى و الان هم که سلامتیم به خطر افتاده باز تو در کنارم هستى و مىدونى چى میخوام بگم ؟
زن در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت : چى مىخواى بگى عزیزم ؟
مرد گفت : فکر میکنم وجود تو باعث ایجاد این همه بدبختی برای من شده !

+ چیزمو ول کن !
- خودت چیزمو ول کن !
+ چیز خودمه !
- نخیرم ، چیز خودمه !
“کشمکش دو بچه موش سوسول تازه خارج از کشور رفته بر سر یه تیکه پنیــــــر !”

در رزمگه کنکور یک سال چو خر خواندیم


در وادی دانشگاه چون گاو به گِل ماندیم

از هرچه که حل کردند ما هیچ نفهمیدیم
...

ما یه فامیل داریم اسمش عسله منتها انقد زشته و قیافه و تن صداش شکل پسراس که من تا همین چند وقت پیش فک میکردم اسمش اسده ...

پسره ۸ سالشه از باباش تبلت میخواد ، ما ۸ سالمون بود دستمونو گاز میگرفتیم جاش بمونه شبیه ساعت مچی بشه !

میگم وقتی به زوج های عاشق میگن مرغ عشق ، لابد به زوج های مشکل دار هم میگن انگری بردز ؟


با این قیمت سیگارم آدم قبل از اینکه سرطان بگیره سکته میکنه …

اگه گفتی سوراخ های رو نمکدون واسه چیه ؟
واسه اینکه نمک ها خفه نشن …
(هر هر هر) مسخره ام خودتونین !

غضنفر اومد از هواپیما پیاده بشه شلوارش افتاد ، زود کشید بالا و داد زد کجاست اون زنه که گفت کمربنداتونو باز کنین ؟ همینو میخواستی ؟